اغلب گفته می شود که ما بیشتر از اشتباهات درس می گیریم تا از موفقیت ها. گاهی اوقات هم خوب است که از سوتی های دیگران درس بگیریم تا سوتی های خودمان!

هر فریلنسر برای خود داستانی دارد. در این پست می خواهم داستان خود را با شما در میان بگذارم. امیدوارم این پست برایتان مفید باشد و در آخر نظرات خود را در مورد آن با من و دوستان خود به اشتراک بگذارید.

۱- قیمت گذاری پایین

هر کدام از ما این کار را چند باری انجام داده ایم، و بسیاری از ما همچنان آن را انجام می دهیم. پول برای بسیاری از مردم موضوع بسیار مهمی است.
شما حق دارید برای کاری که انجام می دهید، قیمت عادلانه ای دریافت کنید. به خصوص زمانی که در کار خود حرفه ای هستید و تجربه بسیار خوبی در کار دارید. چطور متوجه شوید که قیمت پیشنهادی شما پایین است؟ اگر کارتان را به خوبی انجام می دهید و هیچ مشتری را از دست نمی دهید و همه می خواهند کارشان را به شما بدهند، این را بدانید که قیمت های شما بسیار پایین هستند!

این را بدانید که شما مجبور نیستید کارهایی را انجام دهید که به صورت ساعتی به شما حقوق پرداخت می کنند. هنگامی که حقوق شما به صورت ساعتی محاسبه شود، شما در واقع خودتان را جریمه می کنید و تحت فشار قرار می دهید تا کار را سریعتر انجام دهید! همچنین برخی از پروژه ها وجود دارند که تنها نیاز به تخصص و تجربه قابل توجه دارند، در حالی که زمان کمی برای اجرای آن صرف می شود. به عنوان مثال یک نجار پیر تعریف می کرد که هنگامی که مشتری در مورد بالا بودن قیمت تعمیر یک میز شکسته از او شکایت داشت، به این صورت به او پاسخ داد : ” ۱ دلار برای میخ، ۹۹۹ دلار برای دانستن جایی که میخ باید قرار داده شود.”

۲- انجام کارهایی بیش از حد لزوم

هیچ مشتری حق ندارد تا وقت شما را به صورت انحصاری به خود اختصاص دهد، حتی اگر فکر کند که پول خوبی به شما پرداخت می کند. هنگامی که یک مشتری تمام وقت شما را به خود اختصاص می دهد، دیگر رئیس شماست و شما مانند کارمند او می باشید، و دیگر رابطه مشتری و فریلنسری مفهومی ندارد. به یاد داشته باشید باید زمانی را به خود اختصاص دهید تا بتوانید به تحقیق در بازار بپردازید و مشتریان آینده خود را شناسایی کنید. اختصاص زمان به مشتری به صورت تمام وقت، از بزرگترین اشتباهات من بود زیرا زمانی که قرارداد من به اتمام می رسید، هیچ پروژه ی جدیدی وجود نداشت تا بتوانم بر روی آن کار کنم. شما به طور نرمال می بایست چهار یا پنج پروژه را در لیست ذخیره نگه دارید که اگر یکی از آنها را از دست دادید، پروژه های دیگری برای انجام دادن داشته باشید.

۳- ارائه خدمات به صورت نادرست

به نظر من، بدترین بخش از کار فریلنسینگ برای اکثر مردم، نحوه ارائه خدمات به مشتری می باشد. واقعیت این است که یک مشتری به کمک شما نیاز دارد، اما نمی داند دقیقا چه چیزی می خواهد. اگر شما واقعا می توانید به او کمک کنید، پس خدمات خود را به صورتی به او ارائه کنید که کاملا متوجه آن شود و به شما پاسخ مناسب بدهد. پس در مورد خدمات خود اطلاعات کامل به مشتری بدهید تا همه نیازهای وی را برآورده کند. از همه مهمتر، سعی کنید بیشتر گوش دهید تا اینکه صحبت کنید.

۴- “بله” گفتن همیشگی

ترس می تواند باعث شود ما کارهای احمقانه بسیاری را انجام دهیم. زمان زیادی گذشت تا اینکه متوجه شدم نباید به تمامی درخواست ها جواب مثبت بدهم. “نه” گفتن به بعضی از آنها راحت تر از بقیه بود. درخواست هایی برای انجام پروژه به صورت رایگان از طرف مشتریان من وجود داشت، اما یاد گرفتم که به همه آنها جواب منفی بدهم، هر چند که این کار بسیار سخت بود. باید به خاطر داشته باشید که یک مشتری نامناسب می تواند بیشتر از از دست دادن یک پروژه به شما آسیب برساند. این آمادگی را داشته باشید که به هر چیزی که از راه می آید جواب مثبت ندهید. مطمئن باشید که اگر این کار را انجام دهید، همچنان می توانید با آنها رابطه دوستانه خود را حفظ کنید!

۵- قطع ارتباط با مشتریان قدیمی

مشتریانی که از کار شما راضی باشند می توانند بزرگترین منبع شما در کارهای جدید باشند، به این صورت که یا کار جدیدی را با شما شروع کنند و یا شما را به دیگران ارجاع دهند. سعی کنید از مشتریانی که از کار شما راضی هستند، حداقل یک رضایت نامه داشته باشید. حتی بهتر است از آنها بخواهید تا شما را به دوستان شان معرفی کنند. ضرری ندارد اگر این درخواست را از آنان داشته باشید! ارسال کارت هایی به مناسبت های مختلف برای آنان نیز بسیار زیبا خواهد بود تا شما را همواره به یاد داشته باشند.

می دانم که ممکن است در کار فریلنسینگ با مشکلاتی مواجه شوم و ایراداتی در کارم وجود داشته باشد، اما سعی می کنم به مرور زمان تمامی آن ها را برطرف کنم. از شما می خواهم درس هایی را که در کار فریلنسینگ آموخته اید با ما به اشتراک بگذارید. ما بی صبرانه منتظر نظرات شما هستیم.